دارندۀ چتر. آن کس که چتر در دست دارد، چترساز. (آنندراج). رجوع به چترساز شود، کنایه از پادشاه. کنایه از صاحب لوا و چتر. آنکه علامت شاهی و بزرگی دارد، کسی که چتر بر سرپادشاه نگه میداشته. چترکش. (آنندراج) : گشت مهیا همه ترتیب بار چتر گشاد از دو طرف چتردار. باقرکاشی (از آنندراج). رجوع به چترکش شود
دارندۀ چتر. آن کس که چتر در دست دارد، چترساز. (آنندراج). رجوع به چترساز شود، کنایه از پادشاه. کنایه از صاحب لوا و چتر. آنکه علامت شاهی و بزرگی دارد، کسی که چتر بر سرپادشاه نگه میداشته. چترکش. (آنندراج) : گشت مهیا همه ترتیب بار چتر گشاد از دو طرف چتردار. باقرکاشی (از آنندراج). رجوع به چترکش شود
دهی از بخش چوار شهرستان ایلام که در 16 هزارگزی باختر چوار و 16 هزارگزی باخترراه شوسۀ ایلام به شاه آباد واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 40 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه مورت. محصولش غلات و برنج. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی قالیبافی و راهش مالرو است. ساکنان این آبادی چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از بخش چوار شهرستان ایلام که در 16 هزارگزی باختر چوار و 16 هزارگزی باخترراه شوسۀ ایلام به شاه آباد واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 40 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه مورت. محصولش غلات و برنج. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی قالیبافی و راهش مالرو است. ساکنان این آبادی چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
مخفف استغفار: امید چنانست به ایزد که ببخشد ایزد بستغفار گناهان گنهکار. فرخی. از بوس و کنار تو اگرزشتی آید هم پیش تو نیکو کنم او را بستغفار. فرخی. ابر درمش خواندم و این لفظ خطا بود محتاج شد این لفظ که گفتم به ستغفار. فرخی. آن سید سادات زمانه که نخواهد شاعر بمدیحش ز خداوند ستغفار. منوچهری. کنون زآنچه کردی و خوردی بتوبه همی کن ستغفار و میخور پشیمان. ناصرخسرو. گفت گنهکار تو هم چون ز تست بیست کنون خود بستغفار خویش. ناصرخسرو. فعل تو چنانست که دیگر زمعاصی واجب نشود بر تو یکی روز ستغفار. سنایی. رجوع به استغفار شود
مخفف استغفار: امید چنانست به ایزد که ببخشد ایزد بستغفار گناهان گنهکار. فرخی. از بوس و کنار تو اگرزشتی آید هم پیش تو نیکو کنم او را بستغفار. فرخی. ابر درمش خواندم و این لفظ خطا بود محتاج شد این لفظ که گفتم به ستغفار. فرخی. آن سید سادات زمانه که نخواهد شاعر بمدیحش ز خداوند ستغفار. منوچهری. کنون زآنچه کردی و خوردی بتوبه همی کن ستغفار و میخور پشیمان. ناصرخسرو. گفت گنهکار تو هم چون ز تست بیست کنون خود بستغفار خویش. ناصرخسرو. فعل تو چنانست که دیگر زمعاصی واجب نشود بر تو یکی روز ستغفار. سنایی. رجوع به استغفار شود